محل تبلیغات شما
گریزشماره ده ، دعای ندبه لیت شعری این استقرت بک النویکاش میدونستم الان کجایی ؟ کاش میدونستم الان کجای این عالمی ؟ یابن الحسن ! من که نمیدونم کجایی و گرنه با سر میومدم غلامیتو میکردم ، ولی تو علاوه براینکه میدونی من کجام میتونی به من سر بزنی ! اگه میشه این صبح جمعه یه سری به ما بزن ! بخدا ما غریبیم ! کسی که امام زمانشو نمی بینه غریبه ! کسی که صدای امام زمانش به گوشش نمیخوره غریبه ! کسی که خبری از امامش نداره غریبه ! کسی که تصویری از چهره ی آقاش تو ذهنش نیست غریبه بخدا ! کسی که دست امامش به سرش کشیده نشده غریبه ! کسی که هر وقت دلش هوای امام زمانش کرد ولی نتونه اونو ببینه غریبه! یابن الحسن امروز به ما شیعیان غریبت سری بزن !                                                                                                                  شنیدم صبح های جمعه شهدا دورت حلقه میزنند و از وجود شما فیض میبرند، مادر شهید جانعلی میرزایی میگه یک بار بخاطر مشکلی که برام پیش اومد نتونستم بعد از ظهرپنج شنبه سر قبر پسر شهیدم برم ، صبح جمعه برای خوندن فاتحه رفتم سر مزارش، شب پسرم اومد به خوابم گفت : مادر اگه این دفعه نتونستی سر مزازم بیایی ، صبح جمعه سر مزارم نیا، پرسیدم چرا ؟ گفت : آخه امروز صبح منو از یک فیض بزرگ محروم کردی، ما شهدا صبح های جمعه دور امام زمان (ع) حلقه میزنیم آقا برای ما درس اخلاق میگه ، وسط صحبت آقا ندا آمد: جانعلی میرزایی بلند شو مهمون داری مادرت اومده!                                                                                                                                                                      آی شهیدا تو رو به مهدی فاطمه (ع) قسمتون میدم شما بوی  امام زمان (ع) رو میدید امروز یه سری به مجلس ما بزنید! یه دستی به سر ما بکشید ! بذارید بوی امام زمان (ع) بگیریم بذارید وقتی رفتم خونه به من بگن کجا بودی که اینقدر بوی امام زمان (ع) رو گرفتی ؟ آی شهدا سلام ما رو به آقا مون برسونید، بگید که ما هم دل داریم ، درسته بد هستیم اما مگه بدها دل ندارند؟ درسته گنه کارم ، درسته بعضی مواقع دل امام زمانمو با گناهانم خون میکنم ولی بخدا از دست نفس خودم خسته شدم ، به امام زمانم بگید منو نجاتم بده ، نمیخوام ماسم منو در لیست کسانی که خون به دل امام زمان (ع) کردند بنویسند! آخه عاشقش هستم مگه نمی بینید چجور صداش میزنم ؟ مگه نمی بینید هر هفته صبح جمعه میام ناله میزنم میگم خدایا امام زمانم کجاست  ؟     مگه نمی بینید از دوری امام زمانم دارم دق میکنم؟ کاش یه بار می دیدمش ! آخه اگه ببینمش دلداده اش میشم ! اگه یه بار چشمان دلرباش رو ببینم دیگه رهاش نمی کنم ! اگه دلداده اش بشم آنقدر درد هجران می کشم تا جان بدم ! اگه ببینمش دیگه مال خودش میشم دیگه کسی حق نداره غیر از امام زمانم وارد دلم بشه !                                                                               یابن الحسن ! تو رو به فاطمه زهرا (س) امروز چنان کن که تو این دلم غوغایی بشه همش بگم یابن الحسن ! همش بگم آقا کجایی ؟ کاری کن آنقدر درد عشق تو را بکشم و بسوزم تا آخرش منو بخری ، آقا جان تو رو بخدا منو عاشق خودت کن! دیگه از این دنیا و خوشی ها و لذت هاش خسته شدم ! چی میشه دلداده ی تو بشم ! چی میشه فکر و ذهنم تو باشی ؟ بذار همه به من ایراد بگیرند، سرزنشم کنند که چرا اینقدر دم از امام زمان (ع) میزنی؟ چرا اینقدر افراط میکنی ؟ بذار مردم به خاطر عشق به تو منو ملامت کنند ، برای تو که کاری نداره اگه منو عاشق خودت کنی دل رئوف مادرت هم شاد میشه ! آخه یه دلداده به دلداده های پسرش اضافه میشه ! چقدر التماس کنم ؟ نذار همین جور از در خونه ات برم ، اینقدر داد میزنم ، اینقدر التماست میکنم ، اینقدر خودم رو در خونه ات به خاک میمالم ، اینقدر سر کویت می شینم ، اینقدر ضجه میزنم ، اینقدر چشم به راهت می نشینم تا به من رخ نشون بدی تا قبولم کنی، یابن الحسن تا منو عاشق خودت نکنی از در خونه ات نمیرم ! گجا رو دارم برم غیر از در خونه امام زمانم ؟ تو رو خدا منو بخر ! آدم خوبا که خوب هستند من بیچاره وبد رو بخر تا آدم بشم !                اگه منو بخری قول میدم نوکریتو کنم ، بهت قول میدم دیگه رهات نکنم آخه چه مولا و اربابی بهتر از تو ؟ جان مادرت نذار از در خونه ات جدا بشم ، منو کنار خودت نگه دار ، آقا جانم یه طناب و زنجیر به گردنم ببند هرکجا رفتی منو همم با خودت ببر، هر که پرسید این کیه بگو این یه دیوونه ایه که عاشق من شده ، منو رها نمیکنه، عشقش به اینه که کنار من باشه ، دلداده من شده، من امام زمان هم وقتی دیدم اینقدر به من علاقه پیدا کرده تصمیم گرفتم پیش خودم نگه اش دارم ، منم بهش علاقه پیدا کردم ، منم دوست دارم پیشش باشم ، یابن الحسن یابن الحسن گریزشماره یازده ،دعای ندبهعزیزعلی ان اری الخلق و لا ترییابن الحسن میدونی چرا سخته بجای اینکه تو رو ببینم به مردم نگاه کنم ؟ میدونی چرا برام سخته که بجای اینکه چشمم به چهره ی دلربای تو بیفته هر روز باید غیر تو رو ببینم ؟ آخه میترسم چشمام به ندیدن تو عادت کنه ! آخه میترسم از بس تو رو نمی بینم از بس غیر تو رو می بینم کم کم میلم به دیدنت کم بشه ! نه ! خدا نکنه این اتفاق بیفته که اول بدبختیمه! خدا اون روز رو نیاره که دیدن تو برام مهم نباشه ! ای خدای مهدی ! شیعیان تو از بس ندیدن مهدی (ع) براشون طولانی شده باورشون نمیشه که بتونند مهدی تو رو ببیننند ! آخه چی میشه فقط یکبار ببینمش؟ یابن الحسن آقا جانم یه عمریه در سیل گناهان خودم غوطه ور هستم ، یه عمریه چشمانی که باید مخصوص دیدن چهره دلربای تو باشه با گناه آلوده کردم ، آقا جان یه عمریه تصمیم می گیرم و با خدا عهد می بندم که امام زمانی باشم ، بارها با امام زمانم عهد بستم که دیگه آدم خوبی بشم دیگه گناه نکنم ، منتظر واقعی باشم ، برای آقام سربازی کنم اما شیطان لذت یک گناهی رو به من بیچاره ضعیف النفس نشان داد، دوان دوان به سمت گناه دویدم ! وقتی بدبختی ها و معصیت هامو به یاد میارم وقتی عهد شکنی هامو به یاد میارم از غصه دق میکنم . ولی آقاجان امروز اومدم در خونه ات یه چیز بگم ، امروز اومدم بگم یه چیزی میخوام و اگه اون چیزو به من بدی دیگه بدبختی هام تموم میشه ، امروز اومدم بگم یه راه حلی برای غصه ها و بدبختیها و نجات خودم پیدا کردم ، فقط یه راه برای آدم شدن من وجود داره و اونم گره اش با دست خودت باز میشه ، آی مردم ! آی ندبه خونها ببینید درست میگم یا نه ؟ این راه حلی که من میگم حرف دل شما هم هست یا نه ؟ یابن الحسن ! اگه میخوای من آدم بشم که حتما" دل شما هم میخواد من بیچاره آدم بشم ، اگه دلت میخواد دل مادرم با آدم شدن من شاد بشه اگه دلت میخواد من بیچاره از آتش جهنم و گناهانم نجات پیدا کنم راهش اینه که بذاری من تهی دست و بینوا یک بار ، چهره یوسفی و دلربای تو روببینم ! تو رو خدا نگو نمیشه ! تو رو خدا بذار فقط یه بار هم که شده ببینمت! اینکه خواسته بزرگی نیست بخدا حاضرم حتی چند لحظه هم بیشتر طول نکشه ! چند ثانیه کوتاه بذار اون چهره زیبا و مست کننده تو رو ببینم ! اگه بذاری چهره و سیمای منور تو رو ببینم بهت قول میدم دیگه اصلا" میلی به گناه پیدا نکنم ! قول میدم اگه شیطان اومد وسوسه ام کنه با آوردن چهره دلربایت تو ذهنم ، دیوونه تو بشم ، مطمئنم که شیطان دیگه کاری به کارم نداره، آی مردم من که آقام رو ندیدم ولی میگن اگه فقط یکبار چهره شو ببینی دیگه آدم دنیایی نیستی ! اگه یک لحظه چشمان مهربانشو ببینی دیوونه اش میشی، دلداده او میشی، دیگه برات زندکی بدون امام زمونت معنا نداره ! دیگه خوشی برات معنا نداره دیگه سر به بیابون می زاری و یابن الحسن یابن الحسن ورد زبونت میشه.                                      ای پسر فاطمه ! بخدا راه نجاتم فقط همینه ! فقط اگه قرار شد من بیچاره یه بار ببینمت بذار صدای نازنینتو بشنوم! آخه میخوام با نقش صورت دلربا و صدا و نفس مسیحایت تا عمر دارم عاشقی کنم ! به فاطمه زهرا(س) قسمت میدم نذار دوباره از در خونه ات برم و فراموشت کنم! تو رو به رقیه یتیمی که آنقدر بابا بابا کرد تا بالاخره باباش اومد اونم با سر اومد قسمت میدم ! آخه منم یتیمم صاحب اختیار و ولی نعمتمو گم کردم ! امروز آنقدر صدات میزنم تا بیایی منو از زمین بلند کنی ، خودت منو بخری و با خودت ببری ! گریزشماره دوازده،دعای ندبهالی متی احار فیک یا مولایتا کی باید حیران و سرگردان تو باشم یابن الحسن ؟ فکر و ذهنم یاد تو شده ، آرام و قرار ندارم ، نگاه به ظاهر آرامم نکن دل تو دلم نیست ، حیرانتم ، سرگردانتم ! جمعه ها میاد و میره و من انتظارتو میکشم! مثل کسی که دلهره و دلشوره آمدن مسافر عزیزی رو داره منم منتظرم تا صبح جمعه بیاد و خبر اومدنتو به من بدن ! آخه تا کی باید جمعه ها بیاد و بره ؟ صبح های جمعه نشاط و امید آمدنت منو از خواب بیدار میکنه. اما وقتی غروب میشه یه غم سنگین و مرگبار روی دلم  می شینه مثل غمی که غروب عاشورا روی دل زینب (س) نشست ! آخه روز عاشورا خدا برای تسلی ملائک و اهل آسمون، چهره ی مهدی فاطمه (ع) رو به اونها نشون داد ولی غروب شد و یوسف زهرا (ع) نیومد ! آی مردم غمی که غروب جمعه روی دل شما شیعیان میشینه از جنس غمی است که تو کربلا روی دل زینب (س) نشست ولی این غم با غم دل زینب (س) یه فرق اساسی داره، وقتی غروب جمعه میشه و آقامون نمیاد و دلمون میگیره دیگه کسی نمیاد نمک رو زخممون بپاشه ، کسی نمیاد ما رو کتک بزنه ، کسی نمیاد خانه و کاشانه ما رو آتش بزنه ، کسی نمیاد اهل خونه ما رو به اسیر کنه ، امان از دل زینب ، چه خون شد دل زینب ! عصر عاشورا باید از کنار بدن بی سر برادر عبور کنه ، تا چند ساعت پیش برادرش سوار بر ذوالجناح بود کسی جرأت نداشت به حرم حسین (ع) نزدیک بشه ، اما حالا پیکر حسین (ع) در صحرای کربلا افتاده ، تازه از الان حیرانی و سرگردانی زینب (س) و بچه های حسین (ع) شروع میشه ،بچه های حسین (ع) تو این بیابونا حیران و سرگردان می دوند، رقیه (س) گریه کنان دنبال باباش میگرده ، الی متی احار فیک یا مولای!. گریزشماره سیزده، دعای ندبههل من معین فاطیل معه العویل و البکاء آ ی مردم ! می دونید چجور باید برای اما م زمانتون گریه کنید ؟ می دونید چجور باید برای غیبت امامتون ناله بزنید؟ باید کنار هم بشینید با گریه به هم کمک کنید !                                 مثل بچه هایی که پدر یا مادر از دست داده اند دور هم می نشینند ، پا زمین میزنند ، پنجه به خاک می کشند، یکیشون که خسته شد دیگری شروع به شیون و ناله زدن میکنه وقتی خسته شد باز برادر یا خواهرش شروع به ضجه زدن میکنه ! امروز برای گریه کردن وناله زدن برای امام زمانتون ندای هل من ناصر ینصرنی » سر بدید!                                                     آیا کسی هست بیاد من رو در ضجه زدن و ناله زدن و شیون کردن برای امام زمانم یاری کنه ؟ آخه نمیدونید چی شده ، امام زمانم خیلی وقته غایبه ! خیلی وقته دنبالش میگردم پیداش نمیکنم امام زمانم تنهاست ! امام زمانم یاور نداره ! آیا کسی هست بیاد کنار من بشینه مثل بچه های حسین (ع) گریه کنیم ؟  مثل اون موقعی که بچه های حسین (ع) و زینب (س) اومدند بالای تل زینبیه تماشاگر گودال قتلگاه شدند، مثل اون موقعی که شمر ، خنجر به دست اومد روی سینه خسته حسین (ع) نشست ، مثل اون موقعی که رقیه (س) داشت با چشمان کوچیکش به قتلگاه نگاه می کرد و فریاد می زد، مثل اون موقعی که بچه های حسین (ع) دیدند باباشون داره پاهاشو به خاک زمین میکشه ، زینب (س) به سر ن میگه : وا محمداه ! وا علیا ! یکی بیاد به ناله و ضجه ی بچه های حسین (ع) و زینب (س) کمک کنه آخه حسینو کشتند ! گریزشماره چهارده ، دعای ندبههل الیک یابن احمد سبیل فتلقی.یابن الحسن ! یعنی تو این عالم راهی هست که من از آن راه بیام تو رو ببینم ؟ یعنی راهی پیدا میشه که من بیام تو رو ملاقات کنم یا نه ؟ فقط کافیه به من بگن کجایی ! فقط کافیه به من بگن از فلان راه میتونم به آقام برسم ! بخدا از جان مایه میذارم تا به امام زمانم برسم! تا کی باید سوال کنم آیا راهی هست که تو رو ببینم یا نه ؟ کی میشه یه آدرسی از شما بدونم تا به ملاقات شما بیام ؟ آ ی مردم میخواهید یه آدرس بدم تا بتونید برید سراغ امام زمانتون ؟ میخواهید بگم کجا میتونید برید آقاتونو پیدا کنید؟                                                                                     یه آدرسی بلدم که قراره آقا یه روز بره اونجا، حتما" هم به اینجایی که آدرس میدم خواهد رفت ! خیالتون راحت باشه بگم کجاست ؟ حفظ کردن این آدرس آسونه ، بگم ؟ شهر مدینه محله بنی هاشم ، کوچه بنی هاشم ، انتهای کوچه منزل دختر رسول خدا فاطمه زهرا(س) نشونی منزل فاطمه هم اینه که درب آن سوخته است ، یه نشونی دیگه هم داره و اونم اینه که اگه قشنگ گوش بدی صدای یه خانمی رو میشنوی که پشت در داره صدا میزنه وا محمـــداه !                                                                                                                                          آی مردم ! اگه رفتید مدینه ازهرکس بپرسید که منزل فاطمه (س) رو میخوام به منزل فاطمه (س) اشاره میکنه میگه همونجا که همه جمع شدند دارند یه خانمی رو جلوی چشم دخترش وسط کوچه کتک میزنند منزل فاطمه (س) است! آی عاشقان امام زمان ! حتما" آقا یه روز میره کوچه بنی هاشم ! آخه شنیده یه روز تو کوچه همه جمع شدند هم در خانه مادرشو آتش زدند ، هم پهلوی مادرشو شدند، هم سیلی به صورتش زدند ، حسن وحسین و زینبش دارند می بینند که مادرشون از نامحرم داره کتک می خوره ، آی مردم بذارید بقیه اش رو نگم !                     بذارید مثل بچه های زهرا (س) که در شب تشییع جنازه مادرشون آستین به دهان گرفتند و صداشون در نیومد نتونستند داد بزنند ما هم دردمونو تو دلمون نگه داریم تا آقامون بیاد !              بقیه اش باشه برای روزی که مهدی فاطمه (س) میاد تو کوچه بنی هاشم برای مادرش عزاداری میکنه و انتقامشو میگیره ! یابن الحسن ! آقا جان ! دیدی یه راهی پیدا کردم تا تو رو ببینم پس  قرارمون مدینه ، کوچه بنی هاشم ، کناردر نیم سوخته ! منتظرت می مونم آقا ! گریزشماره پانزده ، دعای ندبهمتی ترانا و نـراک .یابن الحسن کی میشه من و تو چشم در چشم هم بیندازیم و به هم نگاه کنیم ؟ یعنی میشه ؟ این جمله یک قسمتش خیلی برام سخت و سنگینه ! گفتنش آسونه ولی خیلی طاقت فرساست و اون هم نگاه من به نگاه توست، توانشو ندارم به نگاه تو چشم بندازم ، میمیرم ، همیشه از خدا خواستم که برای یک لحظه هم که شده تو رو ببینم ولی فکر اینکه وقتی  داری نگاهم میکنی و من بخوام چشم بندازم به چشمانت لرزه به تنم می اندازه ! اصلا" نمیدونم طاقت دارم به چشمان تو زل بزنم یا نه ؟                                                                                                     یابن الحسن ! میشه یه خواهش کنم ؟ میشه یه چیزی ازت بخوام ؟ اگه ممکنه وقتی چشمانم به چهره دلربای شما روشن شد بجای اینکه به چشمانت چشم بیندازم صورت روی زمین بذارم و شما کف پاهاتونو روی صورتم بذارید ؟ بذار همون پایین ، کف پاتو ببوسم ! بذار کف پاتو به چشمانم بمالم ! فکر اینکه بخوام چشم به چشمانت بیندازم دیوونه ام میکنه !                           همیشه به این فکر میکنم وقتی آقا داره نگام میکنه میتونم به چشماش نگاه کنم یا نه ؟ من فکر کنم حتی قسی ترین آدم هم اگه چشم به چشم امام زمانش بندازه آدم میشه ! یابن الحسن اجازه میدید یه چیزبگم ؟ معذرت میخوام این حرفو میزنم ولی من فکر کنم تو گودال قتلگاه ، شمر به چشمان حسین (ع) نگاه نکرد، فکر کنم شمر به چشمان حسین (ع) زل زده باشه ! خدا لعنتت کنه چجور تونستی با اون فاصله نزدیک تو چشمان حسین (ع) به حسین (ع) جسارت کنی ؟ چجور تونستی دست به خنجر ببری و ؟ شاید هم بخاطر اینکه چشمش به چشمان حسین (ع) نیفته و از کارش منصرف نشه صورت حسین (ع) رو برگردوند و از قفا سر از بدن حسین (ع) جدا کرد ! گریزشماره شانزده ، دعای ندبه اترانا نحف بک و انت تام الملا.یابن الحسن یعنی میشه یه روز دور تو حلقه بزنیم و پروانه وار دور تو بگردیم ؟ چقدر لذت بخشه دور امام زمانت بگردی و هر چه گفت با جان و دل بپذیری و اطاعت کنی !                     آقا بخدا این مردم رهات نمیکنند بیا تا به عالم نشون بدهند که ولایتمداری و عشق به امام یعنی چه ؟ آقا جان بذار این مردم رو معرفی کنم تا همه ملائکه بدونند اگه یه روز اومدی این مردم حاضرند از جان مایه بذارند  ،این مردم همان مردمی هستند که اگر تو کوچه بنی هاشم بودند نمیذاشتند مادرت سیلی بخوره ! نمیذاشتند با طناب دستان علی (ع) رو ببندند ! این مردم همان عاشقانی هستند که اگر تو کربلا بودند نمیذاشتند حسین (ع) رو به قتلگاه ببرند ، نمیذاشتند کسی به زینب (س) تازیانه بزنه ! نمیذاشتند بچه های حسین (ع) رو کتک بزنند ! میخوای بازم این مردم رو معرفی کنم ؟ این مردم همان کسانی هستند که کینه ونفرت دشمنان اهل بیت (ع) تو قلبشون موج میزنه ! فقط کافیه تو بیایی ، دورت حلقه میزنند تا به کوفیان نشان بدهند که چجور باید دور امام خود چرخید تا به مردم مدینه ثابت کنند و نشون بدهند که چطور باید از حریم ولایت دفاع کرد ، تا به عالمیان ثابت کنند که چگونه باید از امام خود محافظت کرد مگه میذاریم کسی نگاه چپ به آقامون کنه ! مگه میذاریم کسی ازش اطاعت نکنه ! آنقدر در رکابش فداکاری میکنیم تا جان خود رونثارش کنیم ! گریزشماره هفده ،دعای ندبه فبلغه منا تحیة و سلاما.خدایا ! همین الان در این صبح جمعه ، سلام و تحیت ما رو در پاکتی از نور توسط ملائک خودت به دست مهدی (ع) برسان ! سلام ما رو به آقامون برسون! آی ملائک به آقامون بگید که   دلتنگش هستیم ، بگید که دلمون براش یه ذره شده ، بگید که فلانی التماس دعا داره ! آی مردم  ! آی ندبه خونها سلامتون به امام زمان (ع) دائمی باشه ! هر روز صبح که از خواب بیدار میشید اول روز به آقا سلام کنید ! روزتون رو با سلام دادن به ارباب شروع کنید !                                                                                                                                       بخدا این سلام ها جواب داره یه روز به دردت میخوره ، اگه روزی آقا ظهور کرد و ما نبودیم ، خدا ملک خودشو میفرسته بالای سرمون میگه فلانی ! بلند شو از قبر بیرون بیا ! آقات ظهور کرده ، مگه نمیخواستی در رکابش باشی ؟ مگه نمیخواستی براش سربازی کنی ؟ مگه انتظارشو نمی کشیدی ؟ مگه همیشه صداش نمیزدی ؟ مگه هرهفته صبح جمعه نمی اومدی برای غریبی آقات گریه میکردی ؟ حالا بلند شو بیا ! آقا منتظرته ! به به چقدر قشنگه آدمو از قبر بیرون بکشند تا برای امام زمانش سربازی کنه ! اینجاست که حضوری خدمت آقا میرسیم سلام میدیم و کفن پوش حاضریم جانمونو براش نثار کنیم  !   

گریزهای دعای ندبه۲

گریزهای دعای ندبه

برشهایی از کانال نکته های ناب

، ,تو ,رو ,؟ ,یه ,امام ,تو رو ,حسین ع ,یابن الحسن ,امام زمانم ,به من

مشخصات

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

فیشکا*****سیاره تازه ها وبلاگ شخصی فروشگاه عینک دودی كتابخانه عمومی شهدای نشتارود درمان افتادگی و شلی پوست وبسایت شهرآستانه tabesinpe کاریابی اینترنتی زنجان فروشگاه ساعت مچی زنانه سیستمهای کنترل دیجیتال هوشمند Digital Intelligent Control Systems